بیا قسمتم کن دوباره حرم رو
شب قدرِ آقا همین آرزومِ
ببینم ضریحت بازم روبرومِ
دلم کرده بازم هوای نجف رو
بده اذن ایوون طلای نجف رو
نذار جایِ دیگه بذارم سرم رو
شب قدر دعا کن پدر مادرم رو
علی جان،علی جان...
سر تو شکسته دلش خونِ زینب
پریشونِ موهات،پریشونِ زینب
درستِ به اَبروت آقا خَم نمیآد
چه جور زد که زخمِ سرت هم نمیآد
سری که با شمشیر تا اَبرو شکسته
میفهمه چه جوری یه پهلو شکسته
تا زینب سر و دید یادِ مادر افتاد
یادِ لحظه ای که رو مادر در افتاد
شبِ آخری جز نیایش نداری
به جز اهلبیتت سفارش نداری
چقدر گریه کردی چقدر غصه خوردی
تا زینب رو دستِ اباالفضل سپردی
با عباس که باشه اسارت نمیره
اَلنگو و خلخال به غارت نمیره
با عباس که باشه تماشا نمیشه
دیگه روی دشمن به روش باز نمیشه
*میدونی عمه ی سادات کی یادِ امشب افتاد، اون ساعتی یادِ امشب افتاد